یه حرفهایی رو چند مدت پیش زدم و خیلی پشیمونم چرا اون حرفها از زبون من بیرون اومد.در حالی که در اون زمان و شرایط نیاز به کمک و راهنمایی کسی داشتم و ناچار بودم ماجرا رو براش تعریف کنم.
تا وقتی سخن نگفتی ،سخن در بند توست ولی بعد از گفتن ؛ تو در بند آنی.
خیلی باید مواظب زبان و کنترل کردنش بود ؛ چون بعدش دیگه پشیمونی خیلی سود ندارد
و چه آبروهایی که ریخته می شود ؛چه تهمت ها و قضاوت های نابجایی که انجام می شود ؛ چه دل هایی که شکسته میشود از همین چرخاندن زبان.
پ.ن
من اساسا آدم درد و دلی و غیبت و.... نیستم؛ اگه تو مجلسی هم باشم سعی میکنم گوش ندم یا ترک کنم یا حرف رو به مسیر دیگری ببرم.
و برای منی که دنبال این کارها نیستم ،شاید جایی اگه حرفی بزنم حتی اگه اون موقع نیاز بود حرف بزنم ؛ بعدش پشیمون میشم و با خودم میگم : کاش صبر میکردم یا میگذشتم و.... ولی صحبتی نمیکردم از کسی؛ یا مثلا الان که فکر میکنم کاش خودم خییلی خیییلی زیادتر سعی میکردم و مشکل رو حل میکردم ؛ و از کسی کمک نمیگرفتم که باعث بشه براش ماجرا رو تعریف کنم و در دل ماجرا غیبت و راز کسی برملا بشه.