روز دهم تابستون

چشم به هم زدیم و یک سوم ماه اول داره تموم میشه.

شبها از جلوی چشمم تمام کارهای روز رد میشه ؛ با خودم میگم : کاش بیشتر تلاش میکردم ؛ از زمانم بیشتر استفاده میکردم .

 

🦋🍀 صبح برا نماز که بیدار شدم ؛ برنامه روزمو نوشتم و قبل بیدار شدن بچه ها برنج رو آب کردم ، لوبیاها که از شب قبل گذاشتم خیس بخوره رو گذاشتم رو گاز که پخته بشه .

و قبل از صبحانه برنج رو دم گذاشتم .و سبزی ها رو سرخ کردم . و این گونه شد که غذای من قبل از ظهر آماده بود و روی گاز چشمک میزد ،قرمه سبزی جان.

به بقیه کارهام رسیدگی کردم و در همین حین ؛ امیر علی هم گاهی بغل میخواست ،گاهی گریه میکرد و... و کامل باید ساپورت میشد و رفت برای چرت صبح.

بعدش هم سریع دست به کار شدم و کیک خیس شکلاتی رو درست کردم و سریع تر آشپزخونه رو مرتب کردم.

قبل از ورود همسر همه جا مرتب شده بود.

 

🦋🍀 محیا رو بردیم دکتر و حدودا دو ساعتی طول کشید ،سرراه رفتیم خونه برادر همسر؛ و حدودا ساعت ۸ شب رفتیم سالن فوتبال برای تشویق پسر برادر؛ همسر.

دسته جمعی خوب بودو کلی خندیدیم.

در کل روز خوبی بود . صبح پر از برکته اگه همت کنم میتونم کلی از کارهامون انجام بدم.

 

  • بـهـآر ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

خــونه ی 🏡 دنج

اینجـا منطقـه ی امن من است ، جای آرامِ دنیـا

خونه ی دنج 🏡 و دوست داشتنی من
Designed By Erfan Powered by Bayan