روز پنجم تابستون

هر چند با تاخیر ؛ عیدتون مبارک.

۱: با محیا رفتیم جشن عید ؛ خیلی بهش خوش گذشت و آخرش هم گگفت: منم خیلی دوست داشتم یه خوراکی می‌خریدم و نذری میدادم؛ حالا قراره فردا که می‌ره کلاس ؛ برای دوستاش خوراکی ببره.

ما نذرمونو برای تهیه غذا واریز کردیم ولی خودمم تصمیم گرفتم اگر عمری باقی بود و توفیق شد سال بعد جشن غدیر خودم غذا بپزم و پخش کنیم.تاثیر خیلی خوبی رو بچه ها هم داره.

۲: از برنامه ام بگم : زبان رو شروع کردم ؛ اپلیکیشن لرنت گزینه خوبیه؛ فعلا که راضی ام.مطالعه هم انجام شد.

ولی گوشی و ول چرخیدن در فضای مجازی همه وقت و انرژی مو میگیره🤬🤯😱😫 کاش بتونم کنترلش کنم.

فردا میخوام یه فایل جدید باز کنم در کنار روزمرگی و زبان و مطالعه.

فقط اینکه چند وقتیه بدجور بدن درد میشم و بی حس و انرژی؛ باید حتما یه دکتر برم و یه چکاپ کامل انجام بدم ؛ چی مهم تر از جسم و روح خودم. امیدوارم که مسأله ی مهمی نباشه.

 

۳: با محیا خونه رو حسابی برق انداختیم؛ بدجوری ریخت و پاش کردن دو تا ورووجک ؛ ولی در یک انقلاب بدجور افتادیم به جون خونه و بعدش هم با یه آخیش نشستم گرگ و میش دیدم ، بار اول که این فیلم رو میبینم و امشب سومین قسمته که دیدم ؛ برام جذاب ادامه شو ببینم.

ریز ریز در فکر انجام یه کارهایی هستم یه جورایی اون حس احترام به خود برام پررنگ شده ؛ و الان تو اون مدی هستم که دوست دارم کلی برا خودم هزینه کنم ولی کو پوول😑

امیدوارم تا آخر تابستون همه برنامه هام عملی بشه.

 

 

 

  • بـهـآر ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

خــونه ی 🏡 دنج

اینجـا منطقـه ی امن من است ، جای آرامِ دنیـا

خونه ی دنج 🏡 و دوست داشتنی من
Designed By Erfan Powered by Bayan