#روز اول تابستون

۱: قرارم این بود فصلی پیشرفت رو در تقویمم ثبت کنم. 

ما عصر تونستیم از خونه پدر دل بکنیم و تا خودمون رو به خونه رسوندیم کمی طول کشید. بعدش هم یه حمام درست و حسابی بچه ها رو میهمون کردم و کلی تر گل و ورگل شدن. اینچنین شد از برنامه نانوشته عقب افتادم.

 

۲: خونه پدری اونقدر لحظه به لحظه کار و برنامه و زندگی جریان داره که وقت نشد برنامه تابستونو بنویسم .و انشاا... فردا بعد از سرو سامان دادن خونه و زندگی ، و یه کار مهم بیرونی ، پارت اول برنامه رو می‌نویسم.

 

۳: از آدم هایی که برای کار و زندگی لنگ بقیه نمیمونن ؛ و خودشون یه ارتشن شدید خوشم میاد. باید یه ارتش تک نفره باشم .

  • بـهـآر ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

خــونه ی 🏡 دنج

اینجـا منطقـه ی امن من است ، جای آرامِ دنیـا

خونه ی دنج 🏡 و دوست داشتنی من
Designed By Erfan Powered by Bayan