من بعد از امتحانات ...

این دو و سه هفته امتحانات به معنای واقعی سر خاروندن نداشتم.

کلاس های نبات که در جریان بود و بردن و آوردنش به عهده ی من بود.

امیر علی هم که خودش که یه پروسه جدا بود.

خونه و زندگی هم بماند.

روزها به بچه ها می‌رسیدم ، آشپزی و خونه داری هم انجام میشد و بچه ها رو هم گاهی پارکی ،خانه بازی و... می‌بردم . در این حین هم اگه فرصتی پیدا میشد درس می‌خواندم اگر هم نه ، شبها وقت درس خواندن بود ؛ شبها سکوت و آرامشی بود که بیشتر از درس خواندن ،دوست داشتم فکر کنم.

 

خب امتحانات تموم شد ،رفتم یه چرخی تو بازار زدم و یه دو و سه تکه لباس تابستونی خریدم یکم از خستگیم در شد و بعدش هم یه کیک خیس شکلاتی  خوشمزه همراه نبات درست کردیم .

و جهت در کردن خستگی راهی دیار پدر شدیم.

چه فایده که امیر علی نمی‌ذاره از این فضا و هوا لذت ببرم ، همش میخواد بره بیرون ،وقتی میبرمش گریه و گریه که منو بزار پایین چهار دست و پا راه برم.

 

هیچی دیگه

 

  • بـهـآر ...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

خــونه ی 🏡 دنج

اینجـا منطقـه ی امن من است ، جای آرامِ دنیـا

خونه ی دنج 🏡 و دوست داشتنی من
Designed By Erfan Powered by Bayan