۲۷ ارديبهشت ۰۳
سلام و نور
با نبات اومدیم حیاط ، تا نبات کمی بازی کنه ؛ و منم یه بادی به کله ام بخوره.
امیرعلی هم خوابیده بود سپردمش دست پدرش.
این قدر گلهای باغچه حال آدمو خوب میکنه
باید بگم امتحانات ترم هم از رگ گردن بهم نزدیک ترن، و درسها هم سنگین و هنوز چیزی نخوندم. این هوا هم بدجور آدمو خواب آلوده میکنه🥱
فردا هم میهمون دارم .