این روزا دیدن نبات در حال راه رفتن با دمپایی های من قند تو دلم آب میکنه.
وقتی میبینی نی نی دیروز ، چه عجله ای داره پا تو کفش بزرگترها کنه، ذوق میکنی.
ذوق بزرگ شدنشو ، قد کشیدنشو و...
ولی همین قدر که قند تو دلم آب میشه ، دلم برای نی نی و کوچولو بودنش تنگ شده.، برا روزایی که چهار دست و پا راه میرفت و کف آشپزخونه کنار پام مینشست تا ظرف شستنم تموم بشه برا روزایی که تازه بلد شده بود بگه بابا
و چقدر ریسه میرفتیم و غش و ضعف میکردیم واسه بودنت و بزرگ شدنت .