و ما از سفر چند روزه برگشتیم
از خونه ی باصفا و پر مهر پدری به سختی دل کندیم و اومدیم که برسیم به زندگیمون.
خب از فردا باید جدی کارهامو شروع کنم. کلی کار عقب افتاده دارم .
خانه ی پدری
و ما از سفر چند روزه برگشتیم
از خونه ی باصفا و پر مهر پدری به سختی دل کندیم و اومدیم که برسیم به زندگیمون.
خب از فردا باید جدی کارهامو شروع کنم. کلی کار عقب افتاده دارم .
خانه ی پدری
استارت یه روز خوب از همون اول صبحش زده میشه ،
از بیداری نماز صبحش و تماشای بین الطلوعینش
امروز هم مثل بقیه ی روزها یه روز خاص و دوست داشتنی بود
بعد از ظهر رفتیم یکم بازار گردی ، پارچه فروشی و مغازه های اشیای فانتزی
دلم میخواست کلی از این جینگول فانتزی ها بخرم🤗 ولی فقط سه عدد عروسک فانتزی کوچولو گرفتم ،که یه دونش خیلی زود به دست نبات خانم نابود شد😏.
خدایا شکرت بابت این همه روزها ونعمت های خاص و زیبایت
یوهو یوهو
هدف اول امسال رو زدم 💪
واسه گواهینامه ثبت نام کردم ، که امروز آزمون شهر رو قبول شدم.
و پرونده ی گواهینامه به عنوان هدف اول امسال بسته شد.
پیش به سمت اهداف بعدی
ما میتوانیم ....
فکر میکنم آدمها سمت کسانی جذب میشن که پرانرژی و شادابن و در حال دویدن هستن و مهم تر از اون در حال لذت بردن از زندگی هستن.
بیایین شروع کنیم از همه چیز زندگی لذت ببریم ، از پدر و مادر ،همسر ، فرزند
از خانه ی اجاره ای ، از آدم ها ،از ماشینمون که مدام باید تعمیرگاه باشه ، از لباسامون ، از قدم زدن هامون و....
از همه چیزهای اطرافمون لذت ببریم ، عشق کنیم.
یک شی را به بالا پرتاب کنید چه موقع سقوط میکند؟
هنگامی که از حرکت بایستد.
مادامی که در حال رشد و حرکت هستیم سقوط نخواهیم کرد.
و.ن: اردیبهشت قشنگم هم داره قدم زنان دور میشه. ،دلم برات تنگ میشه اردیعشق
یادم رفته بود که گوشه دنجی به این زیبایی دارم اونم تو گوشه ای دنج از فضای مجازی
به به
یک سال دیگه گذشته و من بزرگتر شدم ، میشه گفت اشتیاقم به زیبا زندگی کردن هم زیادتر شده.
خب اسفندماه ۹۹ نشستم و برا خودم حساب و کتاب کردم که از سال ۱۳۹۰ تا الان که نزدیک ۱۴۰۰ هستیم من چه چیزایی به دست آوردم ؟ چه کارهایی انجام دادم ؟ و در کل چگونه گذراندم
و مهم تر از اون اینکه برا ۱۴۰۰ تا۱۴۱۰ به شرط زنده بودن ،یه برنامه بلند بالا نوشتم.
فقط فهمیدم این ده سال گذشته خیلی سالهای خوبی بود با همه بالا و پایینش ولی میتونستم تو اوج بهترین سالها خیلی کارها انجام بدم و پیشرفتهای زیادی داشته باشم😞
ولی ماهی رو هر وقت از آب بگیریم تازه است
پس به امید روزهای زیبا
و ما نزدیک یک هفته ست داریم هوای خانه ی پدری رو با تمام وجود استشمام میکنیم.
فکرکنم بهشت همان خانه ی پدری ست.
با برادرها روزهای خوشی را میگذرانیم .
نبات که اوج خوشیشه، با بچه های همسایه کم کم داره دوست میشه و مدام بهونه دویدن در خیابون با دوستاش رو میگیره.
از این که میبینم ماه قشنگ و عزیزم داره تموم میشه ، دلم پر از غصه میشه
چقدر امسال دوست داشتنی تر شده بودی ماه من
بمان ، دلم برایت تنگ میشود
حرفهای ما هنوز ناتمام
تا نگاه میکنی وقت رفتن است
.
دلم برای خانهای تنگ است
که تمام خندههای کودکیم را در آن جا نهادهام...
تمام بازیهایم...
تمام قد کشیدنهایم و تمام آرامشم...
دلم برای خانهای تنگ است،
که تمام رازهای دیروزم را درش جا نهادهام...
تمام شیطنتها و سادگیهای کودکانهام...
تمام همبازیهای کودکیم...
و تمام متلهای شنیدنی زندگیم را
خانه ای که در ۲۰فروردین ۹۹ با همه ی زیبایی هایی که واسمون داشت تخریب شد.